معنی رئیس جمهور
فارسی به انگلیسی
Chief Executive, Commander In Chief, President
فارسی به ترکی
cumhurbaşkanı
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
رئیس جمهوری: مردمسالار
جمهور
توده ی مردم، توده ی ریگ (اسم) توده گروه: جمهور حکما، بخش اعظم یک چیز معظم شی ء. جمع: جماهیر، حکومتی که زمام آن بدست نمایندگان ملت باشد و رئیس آن رئیس جمهور خوانده شود جمهوری. جمع: جماهیر.
فرهنگ عمید
رئیس قوۀ مجریه در کشورهای جمهوری که مدت زمامداری و حدود اختیارات آن در کشورهای مختلف متفاوت است،
حل جدول
پرزیدنت
رئیس جمهور لائوس
ووراچیت
رئیس جمهور کاستاریکا
لوئیس گیرمو سولیس
رئیس جمهور روسیه
پوتین
فرهنگ معین
(رَ جُ) (اِ.) شخصی که از سوی انتخاب کنندگان مسئولیت اجرایی کشور را بر عهده دارد.
واژه پیشنهادی
محمّدعلی رجایی
فرهنگ فارسی آزاد
رَئیس، سرور- کسیکه در رأس کار قرار دارد مثل رئیس دولت یا جمهور یا قوم- مافوق (جمع: رؤساء)
عربی به فارسی
ترکی به فارسی
رئیس
معادل ابجد
524